عاشق باران(خسته ام اما منتظر)







نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





معصوم پنجم - حضرت سيدالشهداء (ع ) - امام سوّم

معصوم پنجم - حضرت سيدالشهداء (ع ) - امام سوّم 
 

پيامبر (ص ) فرمود:
حسين منى و انا من حسين . احب اللّه من احب حسينا
حسين از من و من از حسينم . خداوند هر كسى كه حسين (ع ) را دوست بدارد دوست مى دارد
صحيح ترمذى ص 307 ج 2
امام حسين (ع ) فرزند دوم على (ع ) از فاطمه (ع ) دختر پيغمبر اكرم (ص )، در سال چهارم هجرى در سوم شعبان چشم به جهان گشود. آن حضرت پس ‍ از شهادت برادر بزرگوارش امام حسن (ع ) به امر خدا و بنا به وصيت برادر به امامت رسيد.
چنانكه در زندگى معصوم چهارم حضرت امام حسن (ع ) اشاره كرديم ، حضرت امام حسن (ع ) به علت نفاق عده زيادى از لشكريان خود و فرار عبيداللّه بن عباس سردار لشكرش به اردوى معاويه و فريفته شدن جمعى ديگر كه به نقل تاريخ ، دو سوم تمام لشكر بود و عهد شكنى هاى بقيه سپاه و اخلال خوارج و اوج تهمتها و سخنان ناروايى كه به امام (ع ) مى گفتند. ناچار به پيشنهاد معاويه ، براى صلح حاضر شد و ضمن قرار داد صلح ، معاويه قبول كرد كه : ياران على (ع ) و پيروان و شيعيان او در همه بلاد اسلامى از تعرض مصون و محفوظ باشند و عليه آنها مكرى و حيله اى نينديشد و پس ‍ از خود، كسى را به جانشينى انتخاب نكند. امّا پس از صلح ، در اندك زمانى نشان داد كه براستى به پيمان خود پاى بند نيست . امام حسن (ع ) براى مصالح اسلامى و عدم آمادگى اوضاع به نفع آل على (ع ) و جلوگيرى از برادر كشى ، پيشنهاد معاويه را براى صلح پذيرفته و معاويه هم به ظاهر تمام مواد صلحنامه را قبول كرده بود؛ ولى در حقيقت به اسلام عقيده اى نداشت و مانند پدرش ابوسفيان ، اسلام ظاهرى را از ترس يا بخاطر بهره منديهاى دنياى پذيرفته و بتدريج پرده از كار برگرفت و هدف خود را كه قدرت و حكومت است براى همگان بيان كرد و بى پايگى ايمان خود را - كم كم - روشن ساخت .
معاويه پس از صلح با امام حسن (ع ) بيست سال زمامدار مطلق شام بود. ده سال در حيات امام حسن (ع ) و ده سال ديگر در زمان امامت امام حسين (ع ).
معاويه به علت سابقه و نفوذ امام حسن (ع ) و همچنين به سبب عهدنامه اى كه بسته بود، مجبور بود و اگر چه به ظاهر - طغيان و تجاوز خود را محدود كند و گاهى با سازش و فريب ، براى خود دوستانى فراهم كند و چون امام حسن (ع ) را - در هر حال - مخالف بسيارى از هدفهاى ضد اسلامى و جاه طلبانه خود مى ديد، توطئه شهادت آن حضرت را - با فريب جعده زوجه امام حسن (ع ) - ترتيب داد و سبط اكبر پيامبر (ص ) را در اواخر سال پنجاهم هجرى شهيد كرد. پس از شهادت امام حسن (ع ) معاويه خود را براى اجراى مقاصد شوم خود آزادتر ديد. به زجر و آزار و قتل شيعيان و هواخواهان حضرت على (ع ) - بيش از پيش - روى آورد. اين دوران وحشت بار مصادف بود با امامت حضرت امام حسين (ع ). امام حسين (ع ) ده سال امامت نمود و تمام اين مدت - بغير از شش ماه آخر عمر - در خلافت معاويه گذشت . اوضاع و احوال به ناگوارترين صورت و در نهايت اختناق مى گذشت . بازگشت به دوران جاهليت و گستردن بساط سلطنت و شكوه دربارى و حيف و ميل بيت المال مسلمين و بخششهاى ناروا و ظلم و ستمهايى كه به نام اسلام صورت مى گرفت ، محروم كردن كسانى كه از طرفدار آل على (ع ) بودند از حق مسلم خود از بيت المال و بخشيدن آنها به متملقين و چاپلوسان دربارى و بالاتر از همه بى اعتبار كردن قوانين دين و احكام اسلامى و تباه كردن حدود الهى و بى اعتنايى به اوامر و نواهى خدا و رسول خدا (ص ) همه موجبات نهضت بزرگ حسين (ع ) را فراهم مى كرد.
معاويه و دستياران او تلاش بسيار داشتند كه اهل بيت پيامبر (ص ) را گوشه نشين كنند، و شيعيانشان را - به هر قيمت و به هر حيله - نابود و نام على (ع ) و آل على (ع ) را محو نمايند. و اگر نامى از آن بزرگوار مى برند با ناسزا همراه باشد و دستگاه تبليغ شام به مردم بقبولاند كه ناسزاگويى به بزرگمردى چون على (ع ) اجر و پاداش اخروى دارد و عبادت است !
معاويه با برنامه هاى پليد و مزوّرانه خود در صدد بود پايه هاى حكومت و سلطنت فرزند پليدش يزيد شرابخوار فاسق را كم كم استوار سازد. وقتى نقشه معاويه درباره فرزندش يزيد كه به فسق و بدكارى مشهور بود. كم كم آشكار شد، گروهى از مسلمانان از اين امر خشنود نبودند و زمزمه مخالفت ، ساز كردند؛ ولى معاويه براى جلوگيرى از ظهور مخالفت به سختگيريهاى تازه ترى دست زد.
امام حسين (ع ) به خوبى مى دانست كه خانواده ابوسفيان اصولا با اسلام و نام محمّد بن عبداللّه (ص ) مخالفند و براى خاموش كردن نور اسلام هر چه در توان داشته اند بكار بسته اند. اين نيت پليد را، بيش از همه معاويه داشت . براى درك اين مطلب به نقل روايتى مى پردازيم كه در كتابهاى معتبر آمده است .
(
... مطرف بن مغيره گفت : من با پدرم در شام مهمان معاويه بوديم .
پدرم در دربار معاويه رفت و آمدى داشت . شبى از شبها پدرم از نزد معاويه برگشت ولى زياد اندوهگين و ناراحت بود. من سبب آنرا پرسيدم . گفت : اين مرد يعنى معاويه مردى بسيار بد بلكه پليدترين مردم روزگار است . گفتم مگر چه شده ؟ گفت من به معاويه پيشنهاد كردم اكنون كه تو به مراد خود رسيدى و دستگاه خلافت اسلامى را صاحب گشتى ، بهتر است كه در آخر عمر با مردم به عدالت رفتار نمايى و با فرزندان هاشم اين قدر بدرفتارى نكنى ، چون آنها هم خويش تو از ارحام تواند و اكنون چيز ديگرى براى آنها باقى نمانده كه بيم آن داشته باشى كه بر تو خروج كنند. معاويه گفت : هيهات ! هيهات ! ابوبكر خلافت كرد و عدالت گسترى نمود و بيش از اين نشد كه بمرد و نامش هم از بين رفت و نيز عمر و عثمان همچنين مردند با اينكه با مردم نيكو رفتار كردند امّا جز نامى باقى نگذاشتند و هلاك شدند ولى نام اين مرد هاشمى (يعنى رسول خدا) را هر روزه پنج نوبت در ماءذن هاى دنياى اسلام فرياد مى كنند:
(( اشهد ان محمدا رسول اللّه . ))
حال پس از آنكه نام خلفاى سه گانه بميرد و نام (محمّد) زنده باشد ديگر چه عملى باقى خواهد ماند جز آنكه نام (محمّد) دفن شود و اسم او هم از بين برود)

khalil1370.blogfa



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






[+] نوشته شده توسط asheghe baran در 13:1 | |